فقط اعتراض؛ هم‌چنان در انتظار پاسخ

 
تعدادی پیام از برخی کاربران دریافت کرده‌ایم که عمدتاً ناخشنودی خود را از انتشار مقالات و یادداشت‌ها و کلیّه‌ی مطالب منتشر شده در عهد و میثاق اعلام کرده‌اند؛ بدون آن‌که پاسخی علمی و منطقی برای آن‌ها داشته باشند، هم‌چنین ما را مغرض و مطرود خوانده‌اند و یا هدف عهد و میثاق را ضعیف و بی‌اعتبار جلوه‌دادن دیانت بهائی‌ معرفی کرده‌اند!!
از سوی دیگر یکی از دوستان برای پاسخ‌دهی به مقالات و پرسش‌ها، مطالبه‌ی آدرس و شماره تلفن کرده بودند که به این دوست عزیز اعلام می‌کنیم مطالب منتشر شده در عهد و میثاق مشکلات فردی و شخصی نیست که با تماس‌ها و ارتباط‌هایی از این جنس مرتفع شود؛ بلکه موضوعی است اساسی در زمینه‌ی اعتقاد بنیادین عهد و میثاق که مرتبط با جامعه‌ی بهائی می‌باشد، هر پاسخی که برای مقالات و پرسش‌ها در نظر دارید برای ما ارسال نمایید تا نسبت به انتشار عمومی آن اقدام شود.
ضمناً در صورتی که در مورد مقاله و یا مطلب خاصّی مایل به اظهارنظر هستید، می‌توانید ذیل همان مقاله نظر خود را درج نمایید تا اگر پاسخ‌گویی وبگاه عهد و میثاق را می‌طلبد نسبت به آن اقدام مقتضی صورت پذیرد.
از این پس برای این‌گونه پیام‌های دریافتی بخشی به نام «گزیده‌ای از نظرات» را می‌گشاییم تا عموم کاربران عزیز در جریان آن‌ها قرار گیرند.
هم‌چنان در انتظار پاسخ‌های علمی و منطقی بیت‌العدل فعلی و پیروان آن در مورد مقالات و پرسش‌های منتشر شده در عهد و میثاق هستیم تا نسبت به انتشار آن‌ها اقدام نماییم.
با هم چند مورد از پیام‌های دریافتی را می‌خوانیم:
دوست عزیز
شما با تشكیل این وبلاگ قصد دارید دیانت بهائی را در سراسر جهان ضعیف و بی اعتبار جلوه دهید در حالیكه این یك خیال باطلی بیش نیست فعالیت های شما نه در گذشته اثری داشته و نه در آینده می تواند ثمر بخش باشد بهتر است چشمان خود را باز كرده و قلب و روح خود را به تحری حقیقت باز كنید
سهراب
دوست عزیزی كه به هر دلیل این مطالب را منتشر میكنی اگر زمان و انرژی خود را صرف كارهای دیگر بكنی بهتر است.
جوانان بهائی هرگز به سئوالات شما پاسخ نخواهند داد زیرا شما مطرود از جامعه بهائی هستید و مطالبی كه مینوسیدغرض آلود است و من وقت خود را صرف مطالبی كه با غرض نوشته شده باشد نمی كنم.
پریسا روحانی
من دانشجوی موسسه علمی هستم و آمادگی دارم تا در موضوعات مورد سئوال شما از نزدیك با شما مذاكره داشته باشم لطفاً اگر ممكن است آدرس یا شماره تلفن خود را بدهید تا با شما تماس بگیرم
دوستدار شما
وجدانی

یادداشت‌های روزانه‌ی جناب چارلز میسن ریمی؛ بخش چهارم (۱۹۰۷ و ۱۹۰۸)


 
۱۹۰۷: جناب میسن ریمی تلاش کرد تا یک هیأت مشورتی (Consultative body) در واشنگتن تأسیس نماید. کمیته‌ی کاری (Working Committee) در ۱۴ مارس ۱۹۰۷ تشکیل شد. حضرت عبدالبهاء لوحی خطاب به جناب میسن ریمی ارسال کردند که قرائت گردید:
«تأسیس  هیأت انتخاب شده که در نامه‌ات  از آن خبر دادی، مورد تأیید کامل من می‌باشد. تأسیس چنین مجمعی موجب تمایز و تشخّص دین خدا گردیده و وسیله‌ای خواهد شد که پیام آسمانی را در آن مناطق پخش و گسترده خواهد کرد. رجای واثق دارم که این مجمع روز به روز گسترش یافته و به محلّی سراسر رحمت مبدّل شود.»
۱۹۰۷-۱۹۰۸: حضرت عبدالبهاء در یک دستور شفاهی به جناب چارلز میسن ریمی، از آن‌ها (بهائیان واشنگتن) خواست تا به شیکاگو (و نه واشنگتن) کمک کنند؛ در نتیجه بهائیان واشنگتن به نیروی مؤثری برای کارهای مربوط به مشرق الاذکار تبدیل گشتند.
۱۹۰۷: بهائیان واشنگتن دی. سی. پیشنهاد معقولی عرضه کردند ‌که در فواصل مشخّصی، نشریّه‌ای از سوی محفل واشنگتن (Washington Assemble) منتشر شود که حاوی الواح و فرامین حضرت آقا (Master) به مؤمنان آمریکایی و نیز هر نامه یا مقاله‌ای درباره‌ی تعالیم که به تأیید رسیده باشد و در اختیارشان قرار گیرد. نشریّه‌‌ی مذکور رایگان خواهد بود و این احتمالا به معنای آن بود که جناب چارلز میسن ریمی که پیشنهاد نشریّه را داده بودند، ‌باید پول آن‌را می‌پرداختند. در  آگوست ۱۹۰۷ حضرت عبدالبهاء این ایده  را تأیید کردند و پیشنهاد دادند که آن نشریّه دو بار در سال تهیّه  شود.
دسامبر ۱۹۰۷: جناب چارلز میسن ریمی در بازدید از شیکاگو پیشنهاد کرد که واشنگتن یک بخشنامه منتشر کند و پیشنهاد تأسیس «بخش معبد» از یک سازمان ملّی معبد، در هر یک از محافل محلّی در سطح قارّه را داد. بیت روحانی واشنگتن دی. سی. (بعداً به محفل روحانی محلّی تبدیل شد) به‌عنوان تشکیلات ملّی هماهنگ کننده‌ی سازمان تلّقی خواهد شد.
اوایل زمستان، ۱۹۰۸: جناب میسن ریمی نامه‌ای به حضرت عبدالبهاء نوشت و اعلام داشت که آرزو دارد تابستان سال بعد را برای دیانت بهائی به کشورهای ایران و روسیه سفر کند؛ حدود ۲۳ مارس ۱۹۰۸ او لوحی دریافت کرد که به وی اجازه‌ی سفر را داد و تصمیم گرفت که این سفر را همراه سیدنی اسپراگ انجام دهد.
۲۵ آوریل ۱۹۰۸: جناب چارلز میسن ریمی و سیدنی اسپراگ با کشتی از نیویورک حرکت کرده و در راه خود به عکّا، – جایی که با حضرت عبدالبهاء گفتگو کردند، به دیدار بهائیان انگلستان و آلمان شتافتند. جناب میسن ریمی به استانبول رفت و سپس از راه دریا به اُدسا و از آن‌جا با قطار به باکو رفت.
 او چندین جلسه ملاقات داشت. از آن‌جا با کشتی از دریای خزر گذشت و با قطار به عشق‌آباد رفت، جایی‌که او و سیدنی اسپراگ مورد استقبال و خوش‌آمدگویی گرمی قرار گرفتند. جناب ریمی مشرق الاذکار عشق آباد را که در واقع اوّلین معبد بهائی در جهان بود و تقریباً ساخت آن پایان یافته بود مورد بازدید قرار داد.
از آن‌جا که جناب ریمی مجدّانه در تلاش بود تا یک مشرق الاذکار در آمریکای شمالی بسازد، دیدن مشرق الاذکار عشق‌آباد و توجّه به آن با تمامی جزئیات، یک موقعیّت ممتاز به شمار می‌رفت.
توضیح و توصیف او در این‌مورد، شاید کامل‌ترین مطلب به زبان انگلیسی باشد. توضیحات این موضوع در صفحات ۲۹۰-۲۹۱ کتاب «آیین بهائی در آمریکا» نوشته رابرت اچ. استاکمن موجود است. از اوّلین تصمیمات بیت روحانی شیکاگو (Chicago House Of Spirituality) در برنامه اوّلین کانونشن ملّی بهائیان این بود که از جناب میسن ریمی بخواهند تا درباره‌ی معبد عشق آباد برایشان صحبت کند.
در تهران، اسپراگ و جناب میسن ریمی جلسات ملاقات بی‌شماری را به‌صورت خصوصی و بازدید از منازل بهائیان به صرف چای داشتند. جناب میسن ریمی که یک بعدازظهر را با طاهره خانم بوده، او را زنی روشنفکر، دارای ایده‌های مترقّی، که آن‌ها را از منابع خارجی اخذ نکرده بود ارزیابی کرد.
جناب میسن ریمی می‌گوید: «میزبان ما، طاهره خانم، برای مدّتی حجاب و روبنده خود را برداشت و همراه همسرش، آقایان را در منزل و باغ خود پذیرایی کرد؛ ولی همان‌طور که به ما گفت او ناگزیر بود که در عبور از خیابان برای آن‌که توجّه زیادی را به خود جلب نکند از حجاب استفاده کند.
در این بعد از ظهر، او هم‌زمان دو میهمانی برگزار می‌کرد. ما حدود بیست نفر آقایان بودیم و در اتاق کناری که با پرده‌ای از هم جدا شده بود، دوازده یا پانزده زن بودند. پس از قرائت الواح مناجات، از من و آقای اسپراگ خواسته شد مطالبی درباره خواهران غربی، به بانوانی که در اتاق کناری بودند، بگوییم. آقای اسپراگ به فارسی صحبت می‌کرد؛ ولی صحبت‌های من به فارسی ترجمه شد و برای خانم‌هایی که پشت پرده بودند  بیان شد. وقتی ما درباره‌ی آزادی، استقلال و تحصیلات عالیه‌ی زنان در غرب صحبت کردیم، «خانم» به هیجان آمد و سرانجام به درب اتاق رفت و پرده را کنار زد و با حرارت با افراد اتاق دیگر صحبت کرد. پس از گذشت چند دقیقه، حرف‌های او تأثیر مورد انتظار را روی زنان داشت؛ چرا که زنان برخاستند و با موافقتی که در داخل اتاق شد، حجاب‌های خود را به کناری زدند … .»
بازدید جناب میسن ریمی منجر به بروز دو تأثیر بر روی دیدگاه جامعه‌ی بهائیان آمریکا در خصوص بهائیان ایرانی شد:
اوّل: آگاهی نسبت به محدودیّت‌های اعمال شده بر خانم‌های بهائی ایرانی و تمایل برای کمک به آن‌ها.
جناب ریمی به خانم‌های بهائی آمریکایی پیشنهاد کرد تا به‌عنوان پزشک، پرستار، معلّم و … به ایران بروند و  آنان در زمان کوتاهی این کار را انجام دادند.
ثانیاً: بازدید جناب میسن ریمی و اسپراگ از ایران پیوندهای بین جوامع بهائی آمریکایی و ایرانی را تقویت کرد.
تابستان ۱۹۰۸ (واشنگتن دی. سی.): وقتی جناب چارلز میسن ریمی از سفر ایران بازگشت، دریافت که مخالفت با کمیته‌‌ی کاری واشنگتن مجدّداً بالا گرفته بود که در نتیجه باید این کمیته، مجدّداً تعطیل می‌شد. به گزارش جناب میسن ریمی، همه چیز به‌حالت سکون در آمد. جامعه‌ی بهائی، کمیته کاری را در اوایل ۱۹۰۹ مجدّداً ایجاد کرد.
اکتبر ۱۹۰۸: نشریّه‌ی دوم جناب میسن ریمی، به نام پیام وحدت، حاوی اطّلاعات بیشتری درباره تعالیم بهائی منتشر شد. این اوّلین نشریّه‌ای بود که بر وحدت، به‌عنوان یکی از تعالیم بهائیت تأکید می‌کرد. در این مقاله، هم‌چنین به ویژگی‌های فردی، هم‌چون بردباری، نزاکت، عشق و محبّت که همواره مورد تأکید حضرت عبدالبهاء بود پرداخته شد؛ بخش‌هایی از آن عبارت بود از:
«حکومت دینی: بیت العدل، یک مجمع مرکزی، که اعضایش با رأی‌گیری عمومی انتخاب می‌شوند قرار است که امور جهان بهائی را سرپرستی کند. جدای از جنبه‌ی صرفاً مذهبی، بیت‌العدل می‌باید به امور خیریّه و اوقاف، مسائل آموزشی و رفاه عمومی مردم رسیدگی کند.
وحدت مذهبی: تمام انسان‌ها آزادند تا به هر چه مایلند اعتقاد بورزند و آن‌را پرستش کنند؛ ولی تشویق می‌شوند تا  ذیل آیین جهانی بهائی متحد شوند؛ زیرا تنها از طریق وحدت معنوی است که جامعه‌ی بشری به عالی‌ترین مراحل توسعه دست می‌یابد.
پرستش: نماز با یک زندگی پاک و سودمند در این جهان که از اجزای یک عبادت واقعی است، تکمیل می‌شود. اعتقاد بدون عمل قابل قبول نیست.»

برنامه پنجم: رویدادهای بعد از صعود جناب شوقی افندی و عملکرد نادرست روحیه خانم و ایادی سابق (ویدئو)


جناب آقای علی ثابتی: هدف از اجرای این برنامه‌ها آشنایی بینندگان و شنوندگان عزیز به اهمیت و لزوم وجود یکایک ارکان اصلی نظم جهانی حضرت بهاءالله و لزوم وجود ولیّ امرالله و مفهوم عهد و میثاق در دیانت بهائی بر مبنای نصوص و آثار دیانت بهائی می‌باشد.

سعی بنده این است که این توضیحات تا حدّی جامع و کامل باشند تا در صورتی که این برنامه‌ها از ابتدا تا انتها دنبال و مشاهده شوند به تمام ابهاماتی که در مورد وجود ولیّ امر حیّ و زنده در دیانت بهائی است، پایان داده شود و جای شکّی نماند که نظم جهانی حضرت بهاءالله که از دو رکن ولایت امر و بیت العدل اعظم تشکیل می‌شود؛ بدون ولیّ امر حیّ و زنده بر مبنای آثار و الواح بهائی، امکان‌پذیر نیست و نخواهد بود.

شعبده‌بازی ایادیان امر

 

یکی از احبّایی که برای زیارت شوقی افندی به ارض اقدس مسافرت نمود، خانم «کابل مرسون» مهاجر موفّق صفحات آمریکای لاتین بود. او در یادداشت‌های خود می‌نویسد:

هنگامی که در حضور ولیّ امرالله، یکی از زائران درباره‌ی آینده کار و فرزند ذکور شوقی افندی سوأل کرد، ایشان فرمودند:

«هر آن‌چه در الواح وصایا نوشته شده محقّق خواهد شد، بهائیان نباید در این باره نگرانی داشته باشند»

(به نقل از کتاب عهد و میثاق، نوشته ژوئل مارانژلا)

به‌راستی چرا شوقی ربّانی از آینده نگران نبود؟!

برای این‌که در زمان حیات، طبق دستور حضرت عبدالبهاء، تمهیدات لازم برای تعیین جانشین خود و معرفی او را فراهم کرده بود.

چه شد که جانشین شوقی افندی کنار گذاشته شد و به جامعه معرفی نگردید؟ چگونه احبّا به سادگی پذیرفتند که ولیّ امر بدون تعیین جانشین برای خود و بدون روشن کردن سرنوشت آینده‌ی امر، این جهان خاکی را  ترک کرده باشد؟!

اجازه بدهید به صراحت عرض کنم که  نوعی چشم‌بندی و شعبده‌بازی  صورت گرفت! روحیّه خانم و ایادیان امر، احبّاء را به‌دنبال نخود سیاه فرستادند! سر آن‌ها را گرم کردند! و گفتند داریم دنبال وصیّت‌نامه می‌گردیم؛ در حالی‌که خودشان می‌دانستند وصیت‌نامه مکتوبی در کار نیست!

روحیّه خانم، همسر بی‌وفای شوقی ربّانی، برخلاف آن گروه از احبّا که در گذشته تصور می‌کردند که شوقی افندی پسری دارد که به‌طور مخفیانه پرورش یافته است و در موقع لزوم به‌عنوان جانشین پدر معرفی می‌گردد، می‌دانست که مشکل نازایی دارد و هرگز فرزندی نخواهد داشت. می‌دانست که اگر سلسله‌ی ولایت امرالله ادامه یابد، برای او که فاقد فرزند است، جایگاهی در رهبری جامعه بهائی وجود نخواهد داشت.

ایادیان امرالله نیز به‌خوبی می‌دانستند که قرار نیست شوقی افندی جانشین خود را از طریق نوشتن وصیّت‌نامه مکتوب تعیین کند؛ بلکه بر طبق دستور الواح وصایای مبارکه باید در زمان حیات خویش، جانشین را انتخاب و معرفی کند.

چرا شوقی ربّانی بیت العدل فعلی را جانشین خود نمی‌داند؟


شوقی ربّانی


بیت العدل بدلی ادّعا دارد که بعد از شوقی ربّانی، رهبر دیانت بهائی و همه کاره‌ی نظم جهان‌آرای الهی است!

قبول این ادّعا که شوقی ربّانی جانشینی از خود باقی نگذاشته است و به ناچار بیت العدل فعلی، سمت جانشینی را باید به‌عهده داشته باشد، بسیار دور از واقعیّت است.

دلایل این‌که بیت العدل به تنهایی قادر به رهبری جامعه‌ی بهائی نیست بسیار فراوان است و برخی از این دلایل در وبگاه عهد و میثاق در مقالات بسیاری به‌صورت متقن و مستدل درج شده است و خواننده‌ی گرامی می‌تواند برای آگاهی بیشتر به مقالات دیگر همین وبگاه مراجعه نماید.

نکته‌ی مهم در این رابطه، اذعان خود شوقی افندی است که به‌روشنی جانشینی بیت العدل را نفی می‌نماید. توضیح این‌که جناب «امریک سالا (۱۹۰۶-۱۹۹۰) از اعضای فعّال جامعه‌ی بهائی کشور کانادا و اوّلین عضو محفل ملّی کانادا در سال ۱۹۶۸، در سفری که در ژانویه ۱۹۳۸ به ارض اقدس داشته‌اند با شوقی افندی ملاقات می‌کند و در مورد آینده‌ی رهبری دیانت بهائی پرسش‌هایی از ایشان می‌نماید (یادداشت های زیارت و پرسش شوقی افندی از او در (Bahai Library Online) موجود است.

امریک سالا می‌نویسد:

«از ولیّ امرالله پرسش‌های زیادی پرسیدم، که بیشتر آن‌ها به خاطر کم‌تجربگی من بود، چون تنها ده سال بود که بهائی شده بودم. یک شب، شوقی افندی از من سوألی پرسید که نتوانستم پاسخ آن‌را بدهم، ضمن این‌که در آن موقع زياد متوجّه اهمیّت آن سؤال هم نشدم؛ او به من گفت:

«پس از شهادت باب، زعامت امرالله به بهاءالله رسید و پس از صعود او، رهبری جامعه‌ی امر به عبدالبهاء انتقال یافت؛ سپس از من پرسید: پس از صعود عبدالبهاء، زعامت و قیادت به چه کسی منتقل شد؟ من گفتم: «قطعاً به شوقی ربّانی». او گفت: «نه!». من گفتم: «به ولیّ امرالله!» او دوباره به علامت منفی سر خود را بالا انداخت!

گفتم: «به بیت العدل جهانی؟» و او باز گفت:«نه!». از لحن او دانستم که از این‌که نتوانستم پاسخ مناسبی به سؤالاتش بدهم ناخرسند است. سپس پرسید:


احوال ایادیان در زمان فقدان شوقی ربّانی

 

«در زمان حضور شوقی افندی به ایادیانی که در حیفا بودند خیلی سخت می‌گذشت؛ زیرا ولیّ امرالله بر صرفه‌جویی روی هزینه‌ها تأکید داشت و مخارج را به حدّاقل ممکن رسانده بود. او زندگی مرفه امریکاییان را سرزنش می‌کرد و آن را برای روحیّه‌ی انسانی مضر می‌دانست. ایادیان مقیم ارض اقدس از لذّت مرخّصی و تعطیلی محروم بودند و باید با انضباط کامل و به‌صورت مداوم کار می‌کردند.

روزی لروی آیواس (از ایادیان مقیم ارض اقدس) در مجلس ناهار در جمعی از ما امریکایی‌ها گفت: «حیفا جهنّم روی زمین است» و این را ما حس می‌کردیم که زندگی در حیفا واقعاً سخت بود؛ ولی دو سال بعد از صعود شوقی، ایادیان مانند بچّه‌هایی بودند که از انضباط مدرسه فرار کرده و لذّت تعطیلی و مرخّصی را تجربه می‌کردند. آن‌ها از رفاه کامل و از زندگی امریکایی البتّه با پرداخت از صندوق بهائیان، برخوردار بودند! من جرأت ندارم تا جزئیات آن را بیان کنم چرا که احتمالاً اتهام خصوصی به احبّا خواهد بود.

بیت العدل منهای ولیّ امر مساوی است با دیکتاتوری

 


بیت العدل منهای ولیّ امر مساوی است با دیکتاتوری

(بیت العدل – ولی امر = دیکتاتوری)

بر طبق نصوص مبارکه، مؤسّسه‌ی ولایت امرالله و شخص ولیّ امر باید همواره در کنار بیت العدل حضور داشته باشد؛ چرا که به فرموده‌ی شوقی ربّانی، نظم جهان‌آرای الهی بدون مؤسّسه ولایت امرالله متزلزل خواهد شد.

در یک برهه خاص یعنی پس از صعود شوقی افندی، با تبانی برخی از ایادیان امر، بیت العدل بدلی تشکیل شد و جایگاه رهبری جامعه بهائی را تصرّف نمود و با تبلیغات گسترده، به‌عنوان رهبری بلامنازع و مصون از خطا به بهائیان جهان معرفی شد.

با این‌که اختیارات و وظایف بیت العدل در الواح و آثار کاملاً مشخص شده بود و وظیفه‌ی مهم تشریع قوانین و احکام جدید از جمله‌ی اهداف اصلی آن محسوب می‌گردید، ولی بیت العدل بدلی دامنه‌ی اختیارات خود را به‌تدریج افزایش داد و با مصادره‌ی اختیارات و وظایف ولیّ امرالله و سپردن قدرت به هیئت‌های انتصابی مشاورین قارّه‌ای و محدود کردن اختیارات محافل ملّی و محلّی، به دیکتاتوری خطرناک برای جامعه بهائی تبدیل شد!

ممکن است برخی از احبّا با این‌که به اقدام ناحق و عمل ناشایست‌ و خلاف قانون بیت العدلی که بدون حضور ولیّ امر، رهبری انحصاری دیانت بهائی را در تصرّف گرفته است، آگاهی و اقرار دارند؛ ولی در مورد دیکتاتور شمردن آن مردد باشند.

برای توضیح بیشتر در مورد اطلاق صفت دیکتاتور برای بیت العدل بدلی، مناسب است برخی از مشخّصات رهبران دیکتاتور را مرور کنیم:

کسانی که خود را بهائی می‌نامند گستاخانه در جناح مخالف امر حقیقی الهی‌اند

در کتاب مقدّس (رسالهء اوّل پطرس رسول، باب سوم، ایات 12 تا 14)

"از آن رو که چشمان خداوند بر عادلان است و گوشهای او به سوی دعای ایشان، لکن روی خداوند بر بدکاران است و اگر برای نیکویی غیّور هستید کیست که به شما ضرری برساند. بلکه هر گاه برای عدالت زحمت کشیدید، خوشا به حال شما؛ پس از خوف ایشان ترسان و مضطرب مشوید."

ما رنج می‌‎بریم چون متّقی و صالح و وفادار به عهد و میثاقیم. باید قیمتی را در ازاء آن پرداخت و ما از ارعاب آنها هراس نداریم و به اندازهء کافی محکم هستیم.

حیات ابدی و تقرّب الهی قیمتی دارد که باید در این جهان پرداخت. نمی‌توان آن را در جهان بعد ادا کرد. بهاءالله می‌گوید:

"چون مؤمنین و محبّین به منزلهء اغصان و اوراق این شجرهء مبارکه هستند، لهذا هرچه بر اصل شجره وارد گردد، البتّه بر فرع و اغصان و اوراق وارد آید. این است که در جمیع اعصار اینگونه صدمات و بلایا از برای عاشقان جمال ذوالجلال بوده و خواهد بود." (الواح مبارکه، ص343/ مائدهء آسمان، ج4، ص42)

بنابراین ما نباید شگفت‌زده شویم. نقض میثاق یک بیماری روحانی، فوق‌العاده مُسری است و عبدالبهاء آن را با ابتلای جسمانی به جذام مقایسه کرده و به این علـّت است که از زمان وفات شوقی افندی در تمام عالم بهائی شیوع پیدا کرده است. اگر ملاحظه کنیم که تشکیلات نظم اداری بهائی در زمان قیادت اوّلین ولیّ امر موجود جاندار سالمی بوده، تنها بعد از وفات ایشان در سال 1957 است که این عفونت مهلک نقض ابتدا بر سیستم ایمنی یکی از این ارگانهای زندهء امر، یعنی ایادی امرالله، حمله‌ور شد و به نوبهء خود سایر اعضاء مانند محافل بهائی و از طریق آنها بیماری مسری در سراسر جهان اکثر مؤمنین به امر را مبتلا ساخت. این عفونت به این طریق خیلی سریع در سراسر دنیای امر انتشار یافت. فقط شوقی افندی، جانشین انتصابی، رئیس امرالله، "مرکز امر" و "غصن مقدّس، ولی امرالله" نسبت به این عفونت مصون ماند زیرا "تحت صیانت جمال ابهی" بود.

امّا طولی نکشید که بعضی از تشکیلات و مؤمنینی که از پادزهر روحانی استفاده کرده بودند، در آثار ولی امر ثانی، کشندگی این سمّ روحانی را تشخیص دادند و نسبت به آن مقاوم گشتند و نتیجه این شد که بعضی از ارگانهای بهائی، از جمله محفل روحانی ملّی فرانسه، محفل روحانی محلّی لاکنو Lucknow، هندوستان و بعضی از احبّای باوفا در ایالات متّحده، اروپا، ایران، هندوستان و پاکستان در مقابل اثرات آن ایمن گشتند. امّا سلّول‌های فعلاً بیمار و تغییر شکل یافتهء بیت‌العدل عمومی قلاّبی در حیفا به تومور بزرگ روحانی آشکارا درمان نشدنی تبدیل شده که سبب شده این بدن کاملاً بیمار به نوبهء خود کلـّیه اعضاء هیکل امر را مبتلا سازد و کلـّیه اعضاء حسّی درک و منطق اکثر مؤمنین را فلج نماید. این نقض مصیبت‌بار میثاق بهاءالله اینگونه اتـّفاق افتاد. امّا خبرهای خوب این است که به زودی طبیب الهی مسلـّماً تومور بزرگ را که در بالا توصیف شد با چنگال روحانی خویش بیرون خواهد آورد. سپس، امر دیگربار سلامت خود را باز خواهد یافت.

مسلـّماً همه باید این هشدار را جدّی تلقّی کنند:

إنّا قد جعلنا میقاتاً لکم فإذا تمّت المیقات و ما أقبلتم الی الله لـَیأخذنّکم عن کلّ الجهات و یُرسَل علیکم نفحات العذاب عن کلّ الأشطار و کان عذاب ربّک لَشدید. (منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، ص139)

اگرچه من شخصاً هیچ تأسّفی برای آنچه که با من کردند ندارم، امّا متأسّفم که می‌بینم چه تعداد زیادی از کسانی که خود را بهائی می‌نامند آشکارا در خلاف جهت امر حقیقی الهی حرکت می‌کنند.

در این ضمن باید این سوء تفاهم را نیز اصلاح کنم. به همسر من گفته شد که بلافاصله باید از من جدا شود و طلاق بگیرد. او بلافاصله جدا شد امّا تقاضای طلاق نکرد. آنها او را در وضعیت دشواری قرار دادند که مجبور شد بین ادامهء ارتباط با دخترانش و دو فرشتهء کوچک (نوه‌های ما) و من، یکی را انتخاب کند که اتّخاذ تصمیم برای او بغایت دشوار بود.

نصرت

 

نتیجه‌ی تجاوز از تعالیم الهیّه



نتیجه‌ی تجاوز از تعالیم الهیّه

همسر شوقی ربّانی ناقض عهد و میثاق الهی

یکی از کسانی که در انحراف نظم جهان‌آرای حضرت بهاءالله نقش مهمّی داشت، روحیّه ماکسول همسر بی‌وفای شوقی ربّانی بود. روحیّه ماکسول تنها کسی بود که بعد از صعود شوقی افندی، ایادیان امر را به کودتا بر علیه جانشین برحقّ او تحریک و هدایت نمود. جریانات مختلف، از جمله همراهی روحیّه با شوقی افندی در سفر به لندن و اقدامات غیر معمول او در لندن، در روزهای قبل و بعد از صعود و دخالت‌ها و اعمال‌نظر بعدی ایشان، در تأیید جانبدارانه از ایادیان، به‌جای شورای بین‌المللی بهائی و امثال آن، نشان داد که وی مسیر صحیح را بعد از صعود شوقی ربّانی انتخاب نکرده و اقدامات نقض‌گونه‌ی او از جمله مواردی است که باید مورد بررسی و تحقیق موشکافانه قرار گیرد.

شوقی افندی در نوامبر ۱۹۵۷ در سفر کاری خود به لندن، که به اتّفاق همسرش، صورت پذیرفت، به بیماری آنفولانزای آسیایی مبتلا گردید و بر اثر همین بیماری، دارفانی را وداع گفت و به ملکوت ابهی صعود نمود.

روحیه ماکسول در کتاب «گوهر یکتا»، شرح ماوقع صعود اوّلین ولیّ امر دیانت بهائی را به‌نگارش درآورده است. من بدون این‌که بخواهم اظهارات روحیه خانم را تأیید نمایم، لازم می‌بینم قسمت‌هایی از داستان ایشان را نقل کنم و مورد بررسی قرار دهم.

ایشان می‌نویسد:

یادداشت‌های روزانه‌ی جناب چارلز میسن ریمی؛ بخش دوازدهم (۱۹۲۱-۱۹۲۳)



 ۱: جناب چارلز میسن ریمی به ریاست محفل نشریّه‌ی نجم باختر انتخاب شدند.

۲۱ مارس ۱۹۲۱: گزیده‌ی مقاله‌ی جناب میسن ریمی در نشریّه‌ی نجم باختر، شماره ۱۳، تحت عنوان «اشراقات بهائی، نیاز دینی زمان»:
    «در این ایّام، فرمول مذهبی قدیمی، خرافات، تعصّبات و دگم‌ها … دیگر نمی‌تواند وجدان بشریّت را آسوده نماید یا رضایت خاطر افراد طرفدار این نظامات فکری را جلب کند. بشریّت نیازمند قدرت روانی و دانشی است که به‌وسیله‌ی آن به مقابله با مشکلات و شرایط عصر و زمان جدید برود و آن‌ها را حل نماید …»
۲۸ آوریل ۱۹۲۱: نشریّه امریکن بهائی‌نیوز، سال ۱۲، شماره ۳، ص ۵۸:
    «عالیجناب میسن ریمی، آن مرد نورانی و الاهی، مشغول به خدمت در آلمان و هلند می‌باشد. او لحظه‌ای به استراحت نپرداخت و نَفَسی نکشید، مگر آن‌که در صدد اعتلای سلطنت و حکومت الاهیّه بود.»
۷ اکتبر ۱۹۲۱: منتشره در نشریّه‌ی نجم باختر، صص ۲۱۹ تا ۲۲۱:
حضرت عبدالبهاء در مکتوبی به جناب میسن ریمی، که به عنوان برجسته‌ترین پیرو بهاء‌الله در ایالات متحده مطرح بودند، نوشتند:
    «ولی اکنون سفر تو به اقصی نقاط آمریکا سودمندتر و مثمر ثمرتر خواهد بود؛ ولی معهذا، نظر خودت هر چه باشد آن مورد قبول است.» (منبع نامعلوم)
۷ اکتبر ۱۹۲۱ (دوباره): حضرت عبدالبهاء به جناب میسن ریمی نوشتند:
    «مدّت‌ها پیش نامه‌ای به تو نوشتم که محتوایش عبارت بود از: خدا را سپاس که شما موفّق شدید طرحی برای اقامتگاه زائران در حیفا بکشید (Pilgrims House). امید دارم که ساخت اقامتگاه زائران زیر نظر شما باشد. هم‌چنین در آینده مشرق‌الاذکاری در کوه کرمل ساخته خواهد شد. شما آرشیتکت و بنا کننده آن خواهید بود. من این نوید را به شما می‌دهم.»
(از نشریّه‌ی نجم باختر، سال ۱۳، شماره ۸، نوامبر ۱۹۲۲.)
۲۸ نوامبر ۱۹۲۱: صعود حضرت عبدالبهاء.
۲۱ مارس ۱۹۲۲: نشریّه نجم باختر، سال ۱۳، شماره ۱، صص ۹-۱۴؛ مقاله‌ای از جناب میسن ریمی تحت عنوان «اشراقات بهائی، نیاز دینی زمان». در این مقاله جناب میسن ریمی می‌نویسند:
    «هدف دیانت بهائی اتّحاد دینی همه‌ی مردم جهان است. این تعالیم به دنیا آمده تا تعالیم الاهی قبلی را تحقّق بخشد. این هدفی بوده که همواره حق‌جویان برای آن تلاش کرده‌اند و این شروع عصر روشنگری الاهیّه و صلح است. ظهور آن، مضمون تمام پیام‌های الاهی قبلی بوده است: تحقّق سلطنت الاهی بر روی زمین …
    بهاء‌الله برای هدایت و رفاه امرش، عبدالبهاء را به‌عنوان مرکز میثاق خویش تعیین کرد، تا همه‌ی مردم برای هدایت به او بگروند و عبدالبها مقرّر داشت که مردم پس از او به شوقی افندی توجّه کنند و او را به‌عنوان ولی امرالله و رئیس بیت العدل تعیین نمود (گروهی که از میان مردم مؤمن بنا بر ویژگی روحانی و خرد و معرفت دینی ایشان انتخاب می‌شوند.)
(این یک تلخیص فشرده است و در صفحات ۳۶-۳۹ هم ادامه دارد. جلد ۱۳، شماره ۲، مورخ ۹/۴/۱۹۲۲ از نشریّه‌ی دنیای بهائی Baha`i world)
مارس ۱۹۲۲: یادداشت‌های روزانه جناب میسن ریمی در زمان اقامت در حیفا:
    «یک شب در زمان بازدید، شوقی افندی متن اصلی الواح وصایای حضرت آقا را با خود به اقامتگاه زائران آورد. ما کنار میز ایستاده بودیم که بسته را روی آن قرار داد و از داخل یک دستمال ابریشمی که نامه در آن پیچیده شده بود، آن‌را در آورد. همان‌طور که او سه لوح را از داخل پوشش در آورد ما مشاهده کردیم که هر سه آن‌ها به دستخط سرکار آقا بود. شوقی ما را به‌عنوان شاهد به این موضوع توجّه داد که متن‌ها بدون شک و تردید و یا بدون غلط و اصلاح بود و در چند جای آن توسط سرکار آقا امضاء شده بود. ما در حالی‌که نفس در سینه‌هایمان حبس بود در برابر این سندِ اسناد ایستاده بودیم؛ اسنادی که طرح حیرت‌انگیزی برای سازمان روحانی و برای هدایت ما برای هزار سال یا هزاران سال در برداشت.»
۹ آوریل ۱۹۲۲: نشریّه‌ی نجم باختر، سال ۱۳، شماره ۲؛ ادامه‌ی مقاله‌ی جناب چارلز میسن ریمی، تحت عنوان «اشراقات بهائی، نیاز مذهبی زمان»؛ یک مقاله بسیار عالی که چند صفحه مطلب داشت.
۸ نوامبر ۱۹۲۲: نشریّه‌ی نجم باختر، حضرت عبدالبهاء در مکتوبی به تاریخ ۷ اکتبر ۱۹۲۱ به جناب میسن ریمی درباره ساخت معبد بهائی در کوه کرمل نوشتند:
    «مدّتی قبل نامه‌ای به این مضمون برایت نوشتم: الحمدلله که شما در ارائه‌ی طرح برای اقامتگاه زائران در حیفا مورد تأیید قرار گرفته‌ای. امیدوارم که ساخت آن هم زیر نظارت شما انجام شود؛ هم‌چنین در آینده مشرق الاذکاری در کوه کرمل تأسیس خواهد شد. شما آرشیتکت و پایه‌گذار آن خواهی بود. من این بشارت و نوید را به شما می‌دهم.»
۳ ژوئن ۱۹۲۳: از نشریّه‌ی نجم باختر، سال ۱۴، شماره ۳:
    «در پانزدهمین کنوانسیون سالانه‌ی اعضای محفل روحانی ملّی آمریکا انتخاب شدند: ویلیام راندال، آلفرد لونت (Lunt)، هوراس هولی، روی ویلهلم، لوئیس گریگوری، خانم کورین ترو، خانم الا کوپر، خانم اگنس پارسونز و چارلز میسن ریمی.»
۹ دسامبر ۱۹۲۳: از نشریّه نجم باختر، سال ۱۴، شماره ۹: خلاصه‌ای از نامه‌ی همسر حضرت عبدالبهاء، که در آن او درخواست یک مدرسه را داده بود؛ او از حضرت عبدالبهاء نقل کرده است که فرمودند:
    «قطعه زمینی مقابل مزار مقدّس است. عباسقلی، مالک آن، در عید رضوان آن‌را پیشکش کرد و پذیرفته شد. ما باید زمین‌های مجاور را بخریم؛ آن‌جا جای مناسبی برای ساخت یک مدرسه است. منظره‌ای زیبا و هوای لطیفی دارد و از طرفی نزدیک مزار مقدّس است.»